عشق از سینما رفت و عشق وحال آمد!

به گزارش مجله نازلارا، ابوالفضل جلیلی یکی از پیروز ترین فیلمسازان ایرانی دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد است که در آن سال ها پیروز به ساخت هفت فیلم شد- و در جوایز مهمی، چون ونیز و سن سباستین و سه قاره و لوکارنو پیروزیت های قابل ذکری به دست آورد.

عشق از سینما رفت و عشق وحال آمد!

جلیلی که فیلم هایی، چون میلاد، بهار، گال، پایکوبی خاک، دت یعنی دختر، یک داستان واقعی، دان، اپیزود دوم قصه های کیش، دلبران، ابجد، گل یا پوچ و حافظ را در کارنامه دارد، از فاطمه معتمدآریا و صحبت هایش درباره سینمای دهه شصت و هفتاد حمایت می نماید و می گوید که سینمای ایران هر چه از آن سال ها دور شد، به ضعف و فترت بیشتری دچار گشت…

در ادامه گفتگوی شهفرایند با جلیلی را می خوانید:

آقای جلیلی عزیز؛ قطعا صحبت های فاطمه معتمدآریا را درباره دهه شصت شنیده اید که تمام و کمال از سینمای ایران و سیاست های موسوم به حمایتی و هدایتی آن سال ها دفاع نموده و سینمای این روز ها را غیرقابل مقایسه با آن سال ها نامیده است. گذشته از مخالفت های پرتعدادی که این روز ها با این حرف ها به عمل آمده؛ می خواستم نظر شما را درباره آن روزگاران بپرسم: آیا شما هم با فاطمه معتمدآریا موافقید؟ سینمای دهه شصت سینمای خوب و موفقی بود؟

قطعا.

از چه جهت؟

بگذارید در پاسخ به این سوال یک داستانی بگویم براتان. یک آقایی بود به نام پرویز شکری- که یکی از گریمور های قدیمی سینما بود و خیلی هم انسان باشخصیت و شریفی بود. در زمانی که هنوز سینمای جمهوری اسلامی راه نیفتاده بود و تازه اولین فیلم های بعد از انقلاب شروع به ساخت نموده بودند، همین آقای شکری را یادم است که به شوخی گفت که بزرگ ترین تفاوت سینمای بعد و قبل از انقلاب این خواهد بود که چاقو ضامن دار در نهایت جای خود را در فیلم ها به اسلحه ژ 3 خواهد داد و شاهد تغییر و پیشرفتی بیش از این نخواهیم بود.

چند سال بعد اما، زمانی که خود پرویز شکری گریمور فیلم سفیر فریبرز صالح شده بود، دوباره یاد همان حرف ها افتادیم- که این بار گفت که واقعا و از ته دل احساس می نماید که یک اتفاق فرهنگی در حال وقوع است. این همان احساسی است که تمام کسانی که در آن سال ها در فضای سینمای ایران بودند، داشتند…

به نظرتان این موضوع جدی تر شدن و فرهنگی تر شدن سینما حاصل جبر زمان بود یا برنامه ای پشت این فرایند وجود داشت؟

در آن موقع هنوز سینمای انقلاب راه نیفتاده بود و هنوز فرهنگ و حتی آدم های قبل از انقلاب در سینما همه کاره بودند. اگر حتی گذرا هم به این شرایط فکر کنید، خواهید دید که برگرداندن شرایط در چنین وضعیتی بسیار سخت است- که آقای سیدمحمد بهشتی در فارابی توانست این کار را انجام دهد. این یعنی یک برنامه سفت و سخت و سخت پشت کار بوده.

قبلا هم شنیده بودم که با چنین حرارتی از دوره مدیریت آقایان بهشتی و انوار حمایت می کردید…

برای این که فکر نکنید دفاع من از آقای بهشتی به خاطر منافع شخصی است، باید به این نکته اشاره کنم که شش فیلم من در زمان مدیریت ایشان توقیف شده است. در واقع من به عنوان کسی که از ایشان لطمه دیده ام ازشان دفاع می کنم. چون کار و کارنامه اش عالی بود و البته آن هم به این علت است که مساله اش انقلاب بود و فرهنگ و سینما و هم چنین با تمام وجود کار می کرد. برای همین هم حتی به خاطر توقیف فیلم هایم هم از ایشان ناراحت نیستم، چون خوب می دانم که نیتش خیر بود.

البته جناب جلیلی؛ خیلی ها هم در پاسخ شما می توانند بگویند که به جای اشاره به این که ایشان شش فیلم شما را توقیف نموده اند، می توانید ماجرا را این جوری هم ببینید که به عنوان یک فیلمساز جوان و تازه کار در دوره ایشان توانسته اید شش فیلم بسازید، بدون این که هیچ کدام از فیلم هایتان به نمایش درآمده باشد…

بله؛ خیلی ها که ماجرا را نمی دانند و از جزئیات مطلع نیستند، این را می گویند و به خود من هم گفته اند. ولی فیلم های من در آن سال ها ربطی به ارشاد و فارابی نداشتند. در واقع آن موقع من در تلویزیون کار می کردم، و وقتی می رفتم یک مستند گزارشی بسازم، با آن مواد و متریال یک فیلم سینمایی می ساختم.

چون آن موقع هم مثل حالا خودم همه کاره فیلم هایم بودم. نه مدیر فراوری داشتم و نه مدیر تدارکات- و خودم کارگردانی می کردم، فیلمبرداری می کردم، گریم می کردم، تدوین می کردم، و خیلی کار های دیگر. مثل همین حالا که از صبح تا به امروز داشتم سر بچه ها را اصلاح می کردم و حالا هم قرار است شروع کنیم به فیلمبرداری.

به نظرتان حالا می گردد همان طور کار کرد؟

الان اوضاع عوض شده. در آن موقع هزینه ها کم بود و مثلا من خودم همه فیلم هایم را با ارقامی در حدود کمتر از صد هزار تومان ساخته ام. فارغ از این، شرایط دیگر هم در آن موقع فرق داشت. مثلا اگر تلویزیون نامه می داد، ما می توانستیم مجانی اتوبوس بگیریم، قطار بگیریم، یا هر چه می خواستیم. همه هم رایگان. در واقع سینما و فیلمسازی مصداق کامل واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا بود. ولی بعد به تدریج که این ماجرای خصوصی سازی وارد فکر و فکر مدیران شد، می توان گفت که انهدام شروع شد و سینما هم از این امر برکنار نماند؛ و دیدیم که ناگهان همه پولکی شدند و همه بر علیه هم شدند و مدیران هرکدام علیه دیگری حرف زدند و خود را منجی سینما و فرهنگ خواندند و این ها همه باعث شد عشق از سینما رخت برکشد و در فقدان عشق هم مدیران و سینماگران کم کم به تنها چیزی که فکر کردند عشق وحال خودشان بود و این ها همه شروع فرایندی بودند که به یک افول مداوم ختم شد، تا امروز…

در شرایط حمایت صددرصدی دولت طبیعی است که متقاضب برای فیلمسازی کم نباشد. اما در سال تنها حدود شصت فیلم ساخته می شد. می توانید بگویید انتخاب کسانی که باید فیلم بسازند با چه شرایطی انجام می شد؟ آیا رانت خاصی در کار نبود؟

بگذار یک جمله بگویم و کار را تمام کنم. ما یک شعار قرانی داشتیم که می گفت واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا. حالا، اما این نخ پاره شده و هر کسی به سویی روی آورده و اوضاع چنان آشفته است که درست بشو هم به نظر نمی رسد. یعنی حتی من نوعی مدعی هم اگر همین امروز رئیس سینمای کشور شوم، قطعا نخواهم توانست اوضاع را جمع و جور کنم. حسن کار بهشتی این بود که نمی گذاشت این اتفاق بیفتد و بنابراین اگر هنوز هم سکان در دست او بود، حالا یک سینمای مقتدر داشتیم.

سوال آخر این که سینمای دهه شصت به عنوان سینمایی که دولت پول می داد و فیلم ساخته می شد و بعد هم خود دولت زمان مساوی بین همه برای اکران قرار می داد؛ آیا با ذات و ماهیت رقابتی سینما تناقض ندارد؟

من خیلی از این حرف ها را قبول ندارم. مثلا می گویند رانت اکران-، اما من عقیده دارم فیلم اگر خوب باشد، از توی خانه ها هم نفوذ می نماید و رانت نمی خواهد. اما حتی اگر حرف شما هم درست باشد؛ باز هم این که دولت به همه یاری کند بهتر از این است که دو قطب خودی و غیرخودی درست کند و تنها به خودی ها یاری کند.

منبع: فرارو
انتشار: 23 مرداد 1401 بروزرسانی: 23 مرداد 1401 گردآورنده: nazlara.ir شناسه مطلب: 1556

به "عشق از سینما رفت و عشق وحال آمد!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "عشق از سینما رفت و عشق وحال آمد!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید